افراد افسرده موفق یا افراد موفق افسرده ! مساله این است ..این که آیا افراد موفق ،مدیران عامل، بنیانگذاران، نوآوران ، نسبت به افراد معمولی کم و بیش مستعد افسردگی هستند یا خیر، سوالی پیچیده و جذاب است و بحث برانگیز.
ما می دانیم که یک مدیر عامل و یک صاحب کسب و کار به احتمال زیاد دارای ویژگی های روانی ظریف است و به همین خاطر بیشتر مستعد اعتیاد است در واقع، این تمایلات حتی ممکن است در وهله اول به فرد کمک کند تا به چنین موقعیتی برسد.اما در مورد سایر اشکال سلامت روان، مانند افسردگی بالینی، چطور؟ این اختلال خاص خیلی کمتر دلیلی برای موفق شدن آنهاست،بلکه بیشتر یک علامت عجیب از وجود آن است.
تحقیقات انجام شده در ارتباط موفقیت و افسردگی
تحقیقات نشان داده است که اقتدار ممکن است با افسردگی مرتبط باشد و مدیران عامل ممکن است بیش از دو برابر نسبت به عموم مردم افسرده شوند.برای اطلاعات بیشتر مقاله راههای مقابله با افسردگی را مطالعه فرمایید.
برخی از مقالات مشهور استدلال کرده‌اند که موفقیت افراطی زنجیر‌هایی هستند که می‌تواند فرد را کاملاً پایین بکشد.برخی از مطالعات حتی نشان می‌دهند که بچه‌های ثروتمند، به طور غیر شهودی، بیشتر از همسالان با درآمد متوسط یا کم‌درآمد خود،افسرده‌تر و مضطرب‌تر هستند.و از تحقیقات بین‌المللی می‌دانیم که افسردگی در کشورهای ثروتمند بیشتر از کشورهای کمتر ثروتمند و کمتر صنعتی است.همینطور افراد بسیار باهوش و نابغه با ضریب هوشی بالا بیشتر مستعد افسردگی هستند. برای سنجش ضریب هوشی خود تست آی کیو را انجام دهید .
رویکرد روانشناسی در باره موفقیت و افسردگی
روان‌شناسان معتقدند که این گروه در واقع به دلایل مختلف بیشتر از افراد دیگر اقشار اجتماعی اقتصادی مستعد ابتلا به افسردگی شدید هستند.
تاد اسیگ، همکار فوربس و روانشناس در شهر نیویورک می گوید: « بسیاری از مدیران علیرغم موفقیتشان،مستعد ابتلا به افسردگی هستند.
تفکر این نکته مهم است که افسردگی می تواند همه را در هر قشری تحت تاثیر قرار دهد. وهیچ کس ،مهم نیست که چقدر ثروتمند یاساده زندگی می کند، از آن مصون نیست.با این حال، به نظر می رسد چیزی در مورد موفقیت شدید وجود دارد که فرد را در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگیقرار می دهد و باعث ایجاد افسردگی در کسانی می شود که انتظارش را ندارید.در واقع، برخی از موفق ترین افراد تاریخ از افسردگی بی امان و ناتوان رنج برده اند. برخی در این نبرد پیروز شده اند، یا حداقل به نبرد ادامه داده اند.برخی متأسفانه تسلیم آن می شوند.
روانپزشک مایکل فریمن M.D، پروفسور بالینی در بخش روانپزشکی UCSF، رابطه بین کارآفرینی و افسردگی را مطالعه میکندو یک عمل مشاوره متمرکز بر کارآفرینی و سیستم مراقبت بهداشتی یکپارچه دارد.او در مقاله ای در سی ان ان بیان کرد که تقریباً نیمی از کارآفرینان و مدیران با وجود مسئولیت پذیری زیاد ،در مقطعی از زندگیشان مشکلات سلامت روانی را تجربه کرده اند.چرا؟ او معتقد است ویژگی های شخصیتی که اغلب در کارآفرینان یافت می شود مثل خلاقیت، برون گرایی،نگرش باز و تمایل به ریسک، همچنین ویژگی هایی هستند که در افسردگی، ADHD، اختلال دوقطبی و سوء مصرف مواد یافت می شوند.
چرا افسردگی بر افراد فوق موفق تأثیر می گذارد
کسانی که به نظر می رسد همه چیز را دارند؟ در اینجا دلایلی وجود دارد که افرادی که “باید” خوشحال باشند اغلب دقیقاً برعکس هستند. شاید همدلی با فرد افسرده ثروتمند سخت باشد، اما قطعا ارزش تلاش برای درک آن را دارد.قابل ذکر است که همدلی از مولفه های هوش هیجانی است و افزایش هوش هیجانی می تواند برای غلبه و کاهش افسردگی موثر باشد برای سنجش و آگاهی از مهارت هوش هیجانی خود پیشنهاد میشود تست هوش هیجانی را انجام دهید .
دلایل افسردگی افراد موفق
1-رقابت خسته کننده است
دبورا سرانی، روانشناس و نویسنده کتاب برنده جایزه Living with Depression، می گوید: «من در طول سال ها چندین فرد برجسته را در کار خود داشته ام، و شکی در ذهن من نیست که آنها بیشتر با افسردگی دست و پنجه نرم می کنند. …آنها دائماً خود را با جونزها مقایسه می کنند. از سوی دیگر، کشورهایی که درآمد پایینی دارند،نرخ افسردگی پایینی دارند. وقتی از کشور برتر می‌آیید، رقابت شدید و احساس شکست شدید وجود دارد:
دائماً از خود می‌پرسید: «آیا من دارم یا ندارم؟» یا من تقریباً دارم؟»اسیگ همچنین خاطرنشان میکند که تلاش برای یافتن ارزش با نگاه کردن به نردبان، تقریباً یک تلاش خود ویرانگر است و اغلب به افسردگی می افزاید. «برخی افراد معمولاً ارزش خود را با افرادی که به نظر می‌رسدموفق‌تر از خودشان هستند، می‌سنجیند،این یک دستور العمل برای حسادت دائمی است که باعث افسردگی میشود.» کار مداوم به آنها اجازه نمی دهد روی چیزهای ساده تمرکز کنند
2-آنها ممکن است احساس کنند از خود قبلی خود جدا شده اند
ثروت افراطی، به خصوص زمانی که خیلی ناگهانی به دست بیاید، می‌تواند آنها را به سبک زندگی متفاوتی سوق دهد، نه لزوماً سبکی که برای خوشبختی مناسب تر باشد. می تواند باعث شود که افراد احساس بیگانگی از خود کنند، یا گویی دیگر نمی دانند چگونه خود را شناسایی کنند. اسیگ می‌گوید: «گاهی اوقات در مورد هویت احساس شده تضادهایی وجود دارد. برای مثال، یک نفر به من گفت هر چه پاداش بیشتر باشد، کمتر احساس خودم می کنم.»
3-امتیاز ممکن است انعطاف پذیری آنها را کمتر کند
آرنولد واشتون، روانشناس در گروه سلامت Compass می‌گوید که افسردگی ممکن استدر افرادی که فقط ثروت را می‌شناختند، شایع‌تر باشد، گاهی اوقات وقتی مردم با آسایش و ثروت بزرگ شده اند،مهارت های لازم برای تحمل زمان های سخت را ندارند. اغلب افرادیکه در سالهای کودکی خود با مشکل مواجه شده اند (مانند بازنده کلاس) عادت هایی در خود ایجاد میکنند که آنها را انعطاف پذیرتر می کند. بنابراین زمانی که آنها خود را در قلمروی پر دست انداز یا ناشناخته می بینند،ممکن است به همین خوبی عمل نکنند، و در واقع ممکن است عملکرد بسیار ضعیفی داشته باشند.
“افراد که در ثروت و امتیاز به دنیا می آیند، اغلب ویژگی های متضادی از خود نشان می دهند آنها تجربه سختی ندارند، زیرا از آن محافظت شده اند،در حالی که افرادی که واقعاً خودساخته هستند و برای رسیدن به اوج تلاش زیادی کرده‌اند، ممکن است انعطاف‌پذیرتر باشند.»
4-صنعت می تواند آنها را از بین ببرد
نوع کسب و کار افراد نیز می تواند بر خطر افسردگی تأثیر بگذارد . دکتر گرگ دیلون،روانپزشک در لوور فیفث روانپزشکی در شهر نیویورک،می‌گوید: «من افراد زیادی را از شرکت‌های بزرگی مانند گلدمن یا مورگان استنلی می‌بینم، و اینها واقعاً صنایع «نوجوانان» هستند .
آنها کسی را می‌خواهند که تنبل باشد. ، پر شور ،جوان.اما اگر تعهد به تفکر عمیق و کامل بر شما حاکم باشد،ممکن است در دفتر کارگیر بیفتید، و این مکان افسرده‌کننده‌ای است.از طرف دیگر، پسرهای جوان تر و «شجاع» ممکن است هرگز با چالش های بزرگ زیادی روبرو نشده باشند.
ما افراد زیادی در سازمانها می‌بینیم که در زمان بدی واقعاً از هم می‌پاشند و واقعاً رنج می‌برند. آنها واقعاً سقوط می کنند.»
5-ارزش آنها ممکن است در طول زمان تغییر کند
زمانیکه متوجه می شوید که به آنچه می خواهید دست یافته اید و با این حال هنوز خوشحال نیستید،خلأ خاصی ایجاد میشود. گاهی اوقات زمانیکه افراد موفق به یک نقطه عطف مهم میرسند،افسردگی رایج است زیرا آنها مجبور هستند ارزش های خود را مجدداً ارزیابی کنند
دیوید لیندن، دکترا، استاد علوم اعصاب در دانشکده پزشکی جان هاپکینز، که در مقاله والتون با او مصاحبه شد، علم پشت مغز افرادی که اعتیاد دارند را برجسته میکند.
او توضیح می دهد: «به نظر می رسد تغییرات ژنتیکی که فرد را مستعد معتاد شدن میکند، جهش هایی است که سیستم دوپامین را تضعیف میکند. بنابراین افراد الکلی به مشروبات الکلی بیشتر و بیشتر نیاز دارند تا از الکل لذت ببرند تا مثلاً افرادیکه جهش دوپامین ندارند.
در مورد کار و موفقیت هم همینطور است که قطعاً می تواند عالی باشد.در حالیکه یک فرد بدون بیوشیمی اعتیاد آور می‌تواند در پایان روز از شغل خود دور شود و در شام با خانواده خود بنشیند.مغز، به ویژه وقتی صحبت از انتقال دهنده های عصبی احساس خوب مانند دوپامین به میان می آید، به تحریک بیشتر و بیشتری برای احساس خوب نیاز دارد.کار کردن در اواخر شب ممکن است در واقع همان مراکز مغز را تغذیه کند که گویی فرد بیرون در جنگل است و در حال سیگار کشیدن یا نوشیدن یک لیوان الکل است.
سخن آخر
ممکن است همدلی با افراد موفق افسرده سخت به نظر برسد، اما استرس‌های شدید، تنهایی، حس توخالی بودن و نا امیدی که ممکن است تجربه کنند بسیار واقعی هستند.آگاهی از اینکه فرد در وهله اول افسرده است،اولین قدم برای تغییر آن است و تشخیص اینکه افسردگی وجود دارد، با توجه به مجموعه وسیعی از علائم آن، برای برخی از افراد می تواند بسیار سخت باشد، چه رسد به اعتراف به دوستان و خانواده.
منبع : مجله فوربس
