خودآگاهی مدیریتی چیست؟ (چگونه آن را پرورش دهیم)

به نظر می رسد که خودآگاهی به آخرین مهارت کلیدی مدیریت تبدیل شده است و دلیل خوبی هم دارد. تحقیقات نشان می دهد که وقتی خود را به وضوح می بینیم، اعتماد به نفس و خلاقیت بیشتری داریم. تصمیمات درست تری می گیریم، روابط قوی تری ایجاد می کنیم و ارتباط موثرتری برقرار می کنیم. ما کمتر دروغ می گوییم، تقلب می کنیم و دزدی می کنیم. ما کارگران بهتری هستیم که ترفیعات بیشتری دریافت می کنیم. و ما رهبران موثرتری با کارمندان راضی تر و شرکت های سودآورتر هستیم.
من به عنوان یک روانشناس سازمانی و مربی اجرایی، نزدیک به 15 سال است که در کنار قدرت خودآگاهی رهبری نشسته ام. من همچنین دیدم که چقدر این مهارت مهم و قابل دستیابی است. با این حال، هنگامی که برای اولین بار شروع به جستجو و تحقیق در مورد خودآگاهی کردم، از شکاف چشمگیر بین علم و عمل خودآگاهی شگفت زده شدم. با در نظر گرفتن همه چیز، ما به طرز شگفت آوری اطلاعات کمی در مورد بهبود این مهارت انتقادی داشتیم.
چهار سال پیش، من و تیم محققانم یک مطالعه علمی در مقیاس بزرگ در مورد خودآگاهی را آغاز کردیم. در 10 تحقیق جداگانه با نزدیک به 5000 شرکتکننده، بررسی کردیم که خودآگاهی واقعا چیست، چرا به آن نیاز داریم و چگونه میتوانیم آن را افزایش دهیم؟
تحقیقات ما بسیاری از موانع، افسانهها و حقایق شگفتانگیز را در مورد اینکه خودآگاهی چیست و چه چیزی برای بهبود آن نیاز است، نشان داد. ما دریافتهایم که حتی اگر بیشتر مردم بر این باورند که خودآگاه هستند، خودآگاهی یک ویژگی واقعاً نادر است: ما تخمین میزنیم که تنها 10 تا 15 درصد از افرادی که مطالعه کردیم واقعاً با معیارها مطابقت دارند. به طور خاص سه یافته برجسته بودند، و به ما کمک میکنند تا راهنمایی عملی برای اینکه رهبران چگونه میتوانند خود را واضحتر ببینند، توسعه دهیم. برای اطلاعات بیشتر و آشنایی با جنبه های خودآگاهی مقاله خودآگاهی چیست؟ را مطالعه کنید.
اجازه ندهید تجربه و قدرت مانع خودآگاهی شود.
برخلاف تصور رایج، مطالعات نشان داده است که مردم همیشه از تجربه یاد نمیگیرند، تخصص به افراد کمک نمیکند تا اطلاعات نادرست را ریشهیابی کنند، و اینکه خودمان را بسیار با تجربه میدانیم میتواند ما را از انجام تکالیف، جستجوی شواهد و مدارک نادرست و زیر سوال بردن خود باز دارد.
و همانطور که تجربه می تواند به یک حس کاذب اعتماد به نفس در مورد عملکرد ما منجر شود، همچنین می تواند ما را نسبت به سطح خودشناسی خود بیش از حد مطمئن کند. به عنوان مثال، یک مطالعه نشان داد که مدیران با تجربه تر در ارزیابی اثربخشی مدیریت خود در مقایسه با مدیران کم تجربه کمتر دقت کمتری دارند.
هرچه یک مدیر و رهبر قدرت بیشتری داشته باشد، احتمال اینکه مهارت ها و توانایی های خود را بیش از حد برآورد کند، بیشتر می شود. یک مطالعه بر روی بیش از 3600 مدیر در نقش ها و صنایع مختلف نشان داد که نسبت به رهبران سطح پایین تر، رهبران سطح بالاتر به طور قابل توجهی مهارت های خود را بیش از حد ارزش گذاری می کنند. در واقع، این الگو برای 19 شایستگی از 20 شایستگی که محققان اندازهگیری کردند، از جمله خودآگاهی عاطفی، خود ارزیابی دقیق، همدلی، اعتماد و عملکرد رهبری وجود داشت. حتی اگر بیشتر مردم معتقدند که خودآگاه هستند، تنها 10 تا 15 درصد از افرادی که مورد مطالعه قرار دادیم، در واقع با معیارها مطابقت دارند.
معایب عدم توجه به خودآگاهی در مدیریت سازمان
برخی مدیران تصور می کنند چون خودآگاهی و مهارت فردی بالایی دارند در نتیجه کارکنان و عوامل زیر دست آنها به دلیل اینکه از این توانایی برخوردار نیستند مایل به ایجاد ارتباط و گفتکو با آنها نیست. چنین نگرشی به جای اینکه به عنوان خودآگاهی تصور شود به عنوان یک ضعف در مدیریت تلقی می شود.
یک تحلیل نشان داد که موفق ترین رهبران، همانطور که توسط بررسی های 360 درجه از اثربخشی رهبری رتبه بندی شده اند، با دریافت بازخورد انتقادی مکرر (از روسای، همتایان، کارمندان، هیئت مدیره و غیره) با این خصوصیات بد مقابله می کنند. آنها در این فرآیند خودآگاه تر می شوند و توسط دیگران موثرتر که همان شرافت رهبری هم می توان فرض کرد، دیده می شوند.
به همین ترتیب، در مصاحبههایمان متوجه شدیم افرادی که خودآگاهی بیرونی (انتقاد پذیری) خود را بهبود میبخشند، این کار را با دریافت بازخورد از منتقدان دوست داشتنی انجام میدهند – یعنی افرادی که بهترین منافع خود را در ذهن دارند و مایلند حقیقت را به آنها بگویند. برای اطلاعات بیشتر و کسب مهارت در زمینه مدیریت سازمانی دوره کوچینگ دوره مدیر عاملی را مطالعه کنید/
منبع : hbr.org