رهبری چیست و رهبر واقعی کیست؟

واژهی «رهبری» (Leadership) میتواند تصاویر مختلفی را به ذهن متبادر کند؛ سوال این است که رهبری چیست و رهبر واقعی کیست؟ یک رهبر سیاسی که به دنبال ایجاد شور اجتماعی برای اهداف فردی یا حزبی است، یک جستجوگر و مکتشف در جنگل که باید از امنیت مسیر برای دنبالکنندگانش مطمئن شود و راه را برای آنان هموار سازد و یا یک مدیر اجرایی که در جهت ایجاد سیاستهای لازم برای موفقیت شرکت خود و برتری یافتن بر سایر رقبا تلاش مینماید.
رهبری چیست و رهبر واقعی کیست؟
رهبران به خود و دیگران کمک میکنند تا کار درست را انجام دهند. آنها ابتدا مسیر را مشخص میکنند، سپس با ایجاد چشم اندازی الهام بخش چیزی جدید و نو خلق مینمایند.
رهبری در حقیقت طرح ریزی و برنامهریزی برای تعیین و پیمودن راهی است که به موفقیت منتهی میشود؛ چه برای یک تیم باشد و چه برای یک سازمان یا شرکت. مسیری که قدم گذاشتن در آن با پویایی، شور و نشاط و الهامبخشی همراه است.
دوایت آیزنهاور (Dwight D. Eisenhower)، از رؤسای جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا، میگوید: «رهبری، هنر ترغیب کردن و متقاعد ساختن دیگران است به انجام آنچه مد نظرتان است؛ اما نه به خاطر اینکه موقعیت و قدرت شما آنها را مجبور به انجامش کرده است، بلکه چون آنها خودشان تمایل به انجامش دارند.»
در حقیقت یک رهبر باید به گونهای تیم یا سازمان خود را هدایت کرده و ایجاد انگیزه نماید که آنها نه از روی اجبار بلکه از روی میل و اشتیاق در مسیر دستیابی به اهداف گام بردارند.
علاوه بر این، در حالی که رهبران مسیر و راه موفقیت را ترسیم میکنند، میبایست از مهارتهای مدیریتی MBA نیز برای هدایت دنباله روان خود تا رسیدن به مقصد استفاده نمایند و این بهرهگیری از نکات و اصول مدیریتی باید به گونهای موثر و کارآمد انجام گیرد.
یک رهبر واقعی کیست و چه خصوصیاتی دارد؟
برای اینکه بدانیم چه کسی میتواند یک رهبر واقعی باشد لازم است که از خصوصیات و تواناییهای رهبران واقعی آگاه شویم.
یک رهبر واقعی میداند کیست و چه میخواهد. او از ارزشها و قوانینی که باید به آنها پایبند و وفادار بماند به خوبی آگاه است؛ فارغ از اینکه با چه شرایط و موقعیتهایی روبرو میشود. او دنباله روان خود را از ارزشهایی که خود را متعهد به حمایت از آن میداند آگاه میکند؛ ارزشهایی که پایهگذار وضع قوانینی میشوند که از پیروان انتظار میرود به آنها عمل نمایند. یک رهبر علاوه بر آگاهی از این ارزشها، آنها را برای دنبالهروان خود آشکارا و صریح مطرح میکند به گونهای که فضایی مملو از اعتماد، اطمینان و یقین ایجاد نماید.
یک رهبر واقعی همچنین صداقت و درستی را سرلوحهی کار خود قرار میدهد. صداقت یا شرافت DQ هستهی اصلی نفوذ میان پیروان است. زندگی کردن و عمل کردن بر مبنای ارزشهایی که یک رهبر ادعا میکند به آنها معتقد است، به او اعتبار میبخشد و موجب ایجاد اعتماد میان رهبر و پیروان میگردد.
شعار رهبران واقعی
رهبران واقعی نمیگویند «انجام دهید آنطور که من میگویم» بلکه میگویند «انجام دهید آنطور که من انجام میدهم». آنها در کنار مردم فعالیت میکنند و بدین شکل هم به نوعی برای دنبالهروان خود اهمیت و ارزش قائل میشوند و هم آنها را به تدریج بهتر میشناسند. این همراهی با مردم موجب الهام بخشی به آنها و در نتیجه پیشرفتشان خواهد شد.
خصوصیت دیگر یک رهبر حقیقی توانایی تداوم الهامبخشی و ایجاد انگیزه در تمام مسیری است که برای دستیابی به اهداف میبایست پیموده شود. داشتن یک چشمانداز روشن و مناسب میتواند برای رهبر انگیزه و اشتیاق لازم را ایجاد کند اما این جزء تواناییهای رهبر است که بتواند این انگیزه و اشتیاق را در پیروان خود نیز ایجاد کرده و تا رسیدن به مقصد در آنها زنده نگه دارد.
به عنوان مثال، هنگامی که شما کار بر روی پروژهای را آغاز میکنید معمولا در ابتدا نسبت به انجام آن بسیار پرانگیزه و پراشتیاق هستید. اما پیدا کردن راهایی برای حفظ و تداوم انگیزه و اشتیاق بعد از کمرنگ شدن آن شور و حرارت اولیه، ممکن است سخت به نظر رسد. رهبر این را میداند؛ از این رو در طول روز سخت تلاش میکند تا چشماندازی که ترسیم کرده را به گونهای با نیازها، اهداف و آرزوهای افراد مرتبط سازد. برای آشنایی بیشتر با مفهوم چشم انداز مقاله ماموریت و چشم انداز در سازمان ها را مطالعه کنید.
نظریه انتظار چیست؟
یک راه مناسب برای انجام این کار، استفاده از «نظریه انتظار» (Expectancy Theory) است که توسط ویکتور وروم (Victor Vroom) از اساتید دانشگاههای آمریکا ارائه شده است. طبق این نظریه، رهبران موفق دو انتظار متفاوت را به یکدیگر پیوند میدهند:
- انتظار اینکه تلاش و فعالیت زیاد، نتایج مثبتی به همراه دارد.
- انتظار اینکه نتایج مثبت، پاداشها، مشوقها و فواید عالی به دنبال خواهد داشت.
همین مسئله باعث ایجاد انگیزه برای کوشش و فعالیت در افراد میشود؛ چرا که آنها انتظار دارند از پاداش و مزد تلاش خود لذت ببرند؛ چه پاداشهای بیرونی که شامل موارد مادی میشود و چه پاداشهای درونی که مربوط به نیروهای انگیزشی و ترغیبی است.
راههای دیگر برای حفظ انگیزه در افراد، بازگویی فواید و نتایج مثبتی است که تلاش و فعالیت اعضای یک تیم یا سازمان برای مشتریان آنها به همراه دارد. همچنین استفاده از فرصتهای مختلف برای بیان چشماندازهای تیم یا سازمان به شکلی جذاب و به گونهای که توجه افراد را هر چه بیشتر به آن چشماندازها جلب نماید، از شیوههای مفید برای تحقق این امر است.
تفاوت میان رهبری و مدیریت
همانطور که اشاره شد یک رهبر موفق به مهارتهای مدیریتی نیز احتیاج دارد. به طور کلی یک تیم یا سازمان نمیتواند به موفقیت برسد مگر اینکه از هر دو فاکتور اساسی «رهبری» و «مدیریت» قوی و موثر برخوردار باشد. باید در نظر داشت علی رغم تفاوتهای میان رهبری و مدیریت، رابطهی نزدیکی بین این دو برقرار است؛ از این رو جدا کردن این دو مقوله به عنوان دو فعالیت متمایز کار چندان آسانی نیست.
نکتهی قابل ذکر در اینجا این است که یک رهبر میتواند مدیر هم باشد اما برای یک مدیر هیچ نیازی وجود ندارد که رهبر باشد. معمولا یک مدیر به عنوان کسی در نظر گرفته میشود که برای دستیابی به اهداف سازمانی از طریق به کارگیری افراد اقدام میکند. مهمترین هدف یک مدیر به حداکثر رساندن خروجی سازمانی از طریق عملکرد مدیریتی است. در حالی که رهبران دائما به دنبال یافتن و درک راهها و فرصتهای جدید برای تیم یا سازمان خود هستند.
رهبر باید مطمئن شود که کار و فعالیت تیم یا سازمان به درستی مدیریت میشود و با سرعت مناسبی پیش میرود. این امر میتواند توسط خود رهبر یا یک مدیر توانمند که از طرف او منصوب شده انجام گیرد. البته در صورت نیاز میتوان از یک تیم مدیریتی نیز بهره برد. رهبر همچنین باید از اینکه کارها در جهت چشماندازها و دیدگاههای ترسیم شده و مطابق با آنها پیش میرود اطمینان حاصل نمایند.
نکتهی دیگر اینکه اکثر گروههای کاری به رهبران نسبت به مدیران وفاداری بیشتری نشان میدهند. از این رو روابط میان رهبر و افراد میتواند بسیار مستحکمتر از روابط میان مدیر و افراد باشد.