کنترل هوش هیجانی در سازمان آنقدر مهم و حیاتی است که بی توجهی به آن باعث خواهد شد عملکرد مثبت سازمان تحت تاثیر عوامل احساسات نادرست  قرار گرفته و از اهداف سازمانی دور شود. این مقاله در حوزه مدیریت سازمانی به بررسی چالش و ارایه راه کارهایی برای شناخت و کنترل مدیریت احساسات زیر مجموعه، که به آن هوش هیجانی سازمانی گفته می‌شود می‌پردازد.

یک سازمان برای فعالیت خود تحت تاثیر عوامل مختلف انسانی و پیرامونی عمل می‌کند. چرا که هر تغییر در جامعه و بازار هدف نیاز به برنامه ریزی مجدد و بازنگری در مدیریت آن را می طلبد. یک مدیر موفق جدا از اینکه باید برنامه های خوبی برای کنترل و رهبری سازمان در میان مدت و بلند مدت با توجه به تغییرات پیرامونی را داشته باشد، بلکه باید حواس خود را از کنترل احساسات کارمندان و کارکنان خود نیز برندارد.
متاسفانه عدم شناخت کامل و آشنایی مدیران با هوش هیجانی باعث شده بهره‌وری سازمانی به کندی یا با هزینه بالایی انجام شود که این بی توجهی باعث افت جایگاه سازمانی و هزینه سربار بالا می‌شود.

کنترل هوش هیجانی در سازمان

هوش هیجانی ابزار مهم تکامل یک سازمان و کسب و کار

موتور متحرک یک سازمان نیروهای انسانی آن در بخش های مختلف می‌باشد. هدایت نیروها در مسیر درست به همراه تامین رضایت آنها الگوی بسیاری از مدیران موفق و تئوریسین‌های بازار فروش خصوصا متخصصین مهندسی فروش می‌باشد. اگر یک مدیری می‌خواهد به موفقیت در سازمان دست پیدا کند باید با مفهوم هوش هیجانی و روش های مدیریت و استفاده از آن در بین نیروهای انسانی آشنایی کاملی داشته باشد. متاسفانه بسیاری از مدیران با عدم شناخت و استفاده درست از هوش هیجانی یک سازمان را با شکست یا افت مواجه می‌کنند.

نگرش غلط عام مدیران :

توجه به احساسات کارمندان باعث دور شدن سازمان از اهداف خود می‌شود!

 

هوش هیجانی در این زمان که بازار و اهداف با سرعت بالایی در حال تحول هستند آنچنان مهم شده است که عدم توجه مدیران و شناخت درست آنها با هوش هیجانی  و توجه به سخنان برخی افرادی که تنها از مغز خود برای مدیریت کمک می‌گیرند این توجه را مهم نمی‌شمارند. اگر سازمانی بخواهد موفق باشد باید قبول کند مطابق تغییرات بازار و جامعه بازی کند. حتی اگر شده فرآیند سازمانی یا BPM خود را تغییر دهد تا به تطابق کاملی برسد.

 

هوش هیجانی مدیران

 

راز مدیر موفق یک سازمان

شاید خیلی برای شما جذاب باشد که بدانید راز موفقیت یک مدیر موفق در یک سازمان در چیست؟ جواب بسیار ساده است. جدا از مهارت تخصصی مدیریت، یک مدیر موفق باید بتواند با کنترل هوش هیجانی و مدیریت احساسات خود، آن را به زیر مجموعه خود تزریق کند که باعث ایجاد رقابت و انگیزه بالای کارکنان برای سرعت دادن به عملگرایی سازمان باشد.

با بالا رفتن عملگرایی، نتیجه گری هم موازی آن ناخواسته حرکت خواهد کرد و این باعث خواهد شد یک سازمان در مدت کوتاهی هم در درون سازمان و هم برای مشتریان و بازار هدف خود در بین دیگر سازمان‌ها و کسب و کارها به یک الگوی موفق تبدیل شود. آرزوی هر مدیری که می‌خواهد در کوتاه مدت به این هدف دست یابد.

اجرای نادرست مشاوره سازمانی یکی دیگر از عوامل ثاتیر گذار در مدیریت نیروهای سازمانی محسوب می شود.  چرا که مشاور سازمان در جمع یا در بین پرسنل سازمان نیست که بخواهد بر اساس احساسات و عواطف آنها یک برنامه درست را ارائه کند و این مدیران داخل سازمانی هستند که باید توصیه و روش های پیشنهادی مشاور سازمانی ( صرفا راهکار ماژول ) را متناسب با توانمندی نیروهای سازمانی طراحی و اجرا کند.

مدیری موفق است که بتوانید در اجرای برنامه های مشاوره های سازمانی خود از شرافت رهبری DQ به درستی استفاده کرده تا محیطی پویا و با نشاط ایجاد کند. چرا که عدم توجه به این خواسته باعث ریزش و رفتن نیروهای خوب از سازمان و کاهش بهره وری خواهد شد.

هوش هیجانی در مدیریت وقتی اهمیت پیدا می کند که پای مدیریت به میان می آید. مدیران باید هوش هیجانی بالایی داشته باشند تا بتوانند احساسات خود را مدیریت کنند.

اصول مهم اجرای برنامه هوش هیجانی مدیران در سازمان

چرا هوش هیجانی در محیط کار مهم است؟

EQ نقش حیاتی در محل کار ایفا می کند و به طور قابل توجهی بر نحوه تعامل کارکنان با یکدیگر، مدیریت استرس و انجام کارشان تأثیر می گذارد. هوش هیجانی در محیط کار کمک می کند اعضای سازمان در مواجه به چالش و موانع کاری خود دنبال راهکار و حل مسئله باشند. چرا که باعث ایجاد انگیزه شده و یک چرخه تعامل پویا و شاد در محیط سازمان ایجاد خواهد کرد.

بالا بودن هوش هیجانی در محیط کار جدا از تاثیرهای احساسی باعث می شود رضایت کارکنان از محیط کار و سازمان بالا رفته و با حس مثبتی به ادامه مسئولیت خود بپردازند. هر چقدر روابط داخل سازمان قوی تر باشد به همان مقدار تاثیر خود در بیرون از سازمان را خواهد داشت. با توجه به اینکه همه کارکنان ممکن است گاهی به دلایلی در فرآیند زندگی شخصی مشکلی داشته باشند و دچار چالش های فکری شوند، به دلیل بالا بودن هوش هیجانی در سازمان دیگران با احساس همدلی و به او کمک می کنند تا از مسیر اصلی اهداف سازمانی خارج نشود.

اهداف درون سازمانی برای کنترل هوش هیجانی :

  • اهداف سازمانی خود را به روشنی ترسیم کند.
  • با برنامه ریزی و ارزیابی دقیق و انجام انواع تست هوش هیجانی نیازات احساسی کارمندان و مشکلات آنها را شناسایی کند.
  • برنامه های آموزشی منطبق با توانایی و ضعف های آنها تدوین نموده و اجرا نماید.
  • با برگزاری جلسات متنوع کارمندان را دعوت کند تا احساس نزدیکی و تعامل بیشتری با مدیران خود داشته باشد. این ارتباط در افزایش عملگرایی نقش مهمی دارد که متاسفانه خیلی از مدیران آنچنان خط قرمزی برای خود ایجاد می‌کنند که کارمندان حتی نمی‌دانند مدیر آنها چه شخصی بوده و چه خصوصیاتی دارد.
  • تجارب و مهارت های مدیریتی خود را با دیگر کارکنان و زیر مجموعه به اشتراک بگذارد. از آنها فید بک گرفته و نتیجه را بخواهد.
  • با تامین هزینه و شرکت آنها در دوره های آموزشی ( حضوری یا غیر حضوری ) باعث افزایش مهارت و مزایای شغلی آنها شود.
  • نیازهای هر کارمند را جداگانه شناسایی و آن را محرمانه نگهدارد.
  • از منابع حمایتی برای رفع مشکلات کارکنان که روی عملکرد آنها تاثیر دارد استفاده کند.
  • آنها را در برنامه های شرکت دخیل کرده و یک نقشی را تعریف کند تا در موفقیت سازمان خود را سهیم بداند.

در دوره آموزشی هوش هیجانی یحیی علوی شما می‌توانید با شناخت دقیق احساسات خود و روش های کنترل آنها و چگونگی تعامل و مدیریت آن در بین زیر مجموعه خود یا اطرافیان آنها را نسبت به برند و سازمان خود وفادار کنید تا بتوانید به موفقیت عالی مدیریتی برسید.

در این کلاس دکتر یحیی علوی با ارایه راهکار و پیشنهاداتی که در سازمان های موفق دنیا به آن روش عمل می‌شود شما را با روش های ایجاد هوش هیجانی و روش های شناخت و  کنترل آن مشتریان و کارمندان شما را وفادار خواهد کرد. سپس با بررسی روش های استفاده از هوش هیجانی در  برون سازمانی آشنا خواهد کرد. اگر دنبال موفقیت در سازمان خود هستید پیشنهاد می‌کنیم این دوره آموزشی را از دست ندهید.

هوش هیجانی بیرون سازمانی

اهداف برون سازمانی برای کنترل هوش هیجانی :

اگر مشتریان یا بازار هدف سازمان شما افراد عام یا خاص هستند، باید با تدوین برنامه های مدون بازاریابی و مدیریت آن بتوانید با شناسایی و کنترل احساسات آنها این افراد را به یک سرمایه و وفادار به برند و نام خود نگهدارید. دولت مردانی که قوانین را تدوین می‌کنند صرفا جنبه عموم در در نظر دارند و موشکافی و شناخت افراد خاص به عهده مدیران است.

چگونگی کنترل نمایندگی های مشتریان، پشتیبانی و پاسخگویی، امور روابط عمومی و کارگزینی و چگونگی ارتباط با بیرون با استفاده از روش های هوش هیجانی باید کسب رضایت از سازمان را در بر خواهد داشت که در مجال دیگری در ادامه همین مقاله به آن اشاره خواهیم کرد، تا بیشتر با نقش هوش هیجانی در مدیریت برون سازمانی آگاهی داشته باشید.

طبق بررسی‌ها مدیرانی در آینده موفق خواهند بود که یک تعادل رضایت بخش بین منابع انسانی و اهداف برون سازمانی خود ایجاد کنند.

روابط عمومی عامل موفقیت در کسب و کار

داشتن توانایی برقراری ارتباط چه با همکاران درون سازمان و چه با مشتریان بالقوه و بالفعل از ویژگی‌های افراد با مهارت هوش هیجانی بالا می‌باشد. در دنیایی که تغییرات با سرعت خیره کننده صورت می‌گیرد، مدیریت و انجام صحیح مسئولیت های محوله در سازمان اهمیت فوق‌ العاده‌ ای داشته و عامل بسیار مهمی برای کسب موفقیت به شمار می‌رود. در حقیقت در هر سطحی از سازمان و چه در روابط درون سازمانی و چه در روابط برون سازمانی، داشتن توانایی روابط عمومی بالا می تواند کلید دستیابی به موفقیت باشد.

حال که به این توانایی اشاره کردیم لازم است ذکر کنیم در هر سازمان بخشی به عنوان روابط عمومی نیز تعریف می‌شود که معمولا خط اول مواجهه سازمان با مشتریان، افراد و سازمان‌های دیگر است. پرسنل این بخش به طور ویژه به داشتن هوش هیجانی و توانایی برقراری روابط عمومی بالا نیاز دارند.

مهارت شنونده خوب بودن یکی از ویژگی‌های افراد با هوش هیجانی بالاست که دیگران را مجذوب این افراد می‌کند. احساس مثبت پرسنل در اینکه می‌‌توانند حرفها، درد دلها و گلایه‌های خود را با روابط عمومی به عنوان پل ارتباطی همکاران با مدیریت سازمان مطرح نمایند، در اعتماد سازی و کاهش تنش و فشار روانی بسیار مؤثر است. جدا از این داشتن ضریب شرافت dq بالا در ایجاد رابطه سازنده مدیران نقش اساسی دارد.

تاثیر هوش هیجانی بر موفقیت

طبق تحقیقات میدانی دانشمندان علم مدیریت، این نتیجه حاصل گردیده که هوش هیجانی در کسب و کار  از بسیاری از مهارت‌های لازم برای رسیدن به موفقیت مهم تر است. برای شناخت دقیق مدیریت احساسات و تاثیری که هوش هیجانی در محیط کار دارد نیاز است تا مهارت‌ها و ویژگی‌هایی که به مدیریت احساسات بالا منجر می شود را برای شما معرفی نمائیم :

ویژگی خود آگاهی

در حقیقت بر اساس این ویژگی مدیریت احساسات، افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند، درک درستی از نقاط ضعف و قوت و ویژگی‌های شخصیتی خود دارند و به راحتی می توانند در صدد بهبود ویژگی‌های خود بر بیایند. در حقیقت هیچ عمل یا تصمیمی بدون شناخت و آگاهی از خود نمی تواند نتیجه بخش باشد. پس گام اول در برخورداری از هوش هیجانی بالا داشتن ویژگی خودآگاهی است.

 

a

ویژگی خود تنظیمی

ویژگی خود تنظیمی یا خود مدیریتی نیز از دیگر مولفه‌های هوش هیجانی به شمار می‌رود. در حقیقت افراد با هوش هیجانی بالا احساسات خود را به خوبی درک می کنند و می توانند به درستی به مدیریت احساسات خود بپردازند. در حقیقت چنین افرادی معمولا واکنش‌های احساسی ندارند و می توانند در برابر شرایط ناهنجار، عکس العمل‌های هیجانی نداشته باشند و عملکرد خود را کنترل نمایند.

ویژگی همدلی

افرادی که مهارت مدیریت احساسات بالایی دارند به راحتی احساسات دیگران را درک کرده، تحلیل می‌کنند و می‌دانند در برابر احساسات هر فردی چگونه باید رفتار کنند. این موضوع به این افراد کمک می‌کند که با سعه صدر بتوانند صبر پیشه کرده و عکس العمل‌های فوری و احساسی نداشته باشند و شرایط طرف مقابل را به درستی درک کنند.

این موضوع موجب می‌شود تعامل این افراد با دیگران بسیار خوب باشد و سود را فقط برای خود نخواهند و این حس را هم به درستی به پرسنل و مشتریان خود منتقل کنند. این افراد در حقیقت به درستی می‌دانند که هر فردی ممکن است گاهی در شرایط دشوار باشد و باید در چنین شرایطی وی را به خوبی درک کرد و رفتاری متناسب با شرایط وی با او انجام داد. پیشنهاد ما برای مطالعه کامل مقاله  همدلی چیست؟ است.

ویژگی مهارت های اجتماعی

بسیاری از مهارت‌های فردی در زمینه روابط اجتماعی هستند که می‌توانند کلید موفقیت افراد در مراودات کاری باشند. به عنوان مثال افرادی که مهارت بالایی در مدیریت احساسات دارند رفتار دوستانه داشته و در چشم دیگران هم دوست داشتنی به نظر می رسند. از این رو به سرعت می‌توانند در جمع وارد شده و خود را در ارتباط خوب با دیگران قرار دهند. از ویژگی‌های این افراد این است که فورا می‌توانند بین خود و دیگران نقاط مشترکی پیدا کنند، که موجب رسیدن آن‌ها به تفاهم شود. این یکی از نشانه های هوش هیجانی بالا در افراد است.

در کسب و کارها، افراد با هوش هیجانی بالا می توانند به جای تمرکز روی محصول، روی جنبه‌های اجتماعی کسب و کار خود تمرکز نموده و راه حل‌هایی برای رفع نیازهای مشتریان بالقوه و جامعه هدف خود ارائه دهند.

هوش هیجانی چه ربطی به رهبری دارد؟

جوهره رهبری به معنای کنار آمدن با دیگران است. دنیای تجارت به این دلیل عمل می کند که افراد – همکاران، کارمندان، مشتریان، تامین کنندگان – با هم کار می کنند. مذاکره، چانه زنی، فروش، تعیین چشم انداز، استراتژی و اهداف و دیگر کارکردهای کلیدی کسب و کار ما را ملزم به همکاری و تعامل با دیگران به شیوه ای سازنده می کند.

رهبرانی که هوش هیجانی از خود نشان می دهند، نسبت به کسانی که این کار را نمی کنند، زمان و راه آسان تری  برای دستیابی به اهداف دارند. یک رهبر یا هر فرد بدون هوش هیجانی برای کسانی که هوش هیجانی دارند غیر قابل درک است و تفاوت‌های فاحشی بین کسانی که آن را ندارند و کسانی که ندارند وجود دارد. اما از کجا بفهمیم چه مدیری هوش هیجانی دارد؟

اگر دلایل زیر را درک کردید می توانید بفهمید کدام مدیران از هوش هیجانی کمتری برخوردار هستند:

  1. اگر کسی که هوش هیجانی ندارد سعی می کند دیگران را تحت تاثیر قرار دهد.
  2. مدیرانی که هوش هیجانی کمتری دارند یا اصلا ندارند از گزینه ترس و تنبیه برای مدیریت استفاده می کنند.
  3. مدیرانی که برای اشتباهات راهبردی خود دیگران و زیر مجموعه های خود را مقصر قلمداد می کنند.
  4. مدیری که فاقد هوش هیجانی است فقط به نفع و اعتبار خود فکر میکند و دیگران اهمیت کمتری دارند.
  5. افرادی که ندارند میخواهند همه کارها را خودشان انجام دهند. اما مدیرانی که هوش هیجانی بالا دارند به دیگران راهنمایی می کنند چگونه کار را انجام دهند.
  6. کسانی که ندارند دوست دارند در انجام کارها تک روی داشته باشند. آنهایی که دارند دیگران را با خود ( تیم سازی ) همراه می کنند.
  7. کسانی که ندارند از مردم برای انجام کار کمک می گیرند و آنهایی که دارند به مردم کمک می کند رشد و توسعه یابند.
  8. مدیرانی که هوش هیجانی ندارند به فکر اعتبار خود هستند و انهایی که دارند اعتبار خود را با دیگران سهیم می شوند
  9. کسانی که آن را ندارند سعی می کنند احترام قائل شوند. کسانی که آن را دارند بیشتر به درخواست و گوش دادن برای جلب احترام توجه دارند.
  10. کسانی که آن را ندارند، قدرت را در دست گرفته و حفظ می کنند. کسانی که آن را دارند، قدرت را از دست می دهند
  11. کسانی که آن را ندارند ناامن هستند. کسانی که آن را دارند همیشه امن هستند

مدیریت احساسات چگونه بر موفقیت شغلی تاثیر می‌ گذارد؟

تاثیر هوش هیجانی بر موفقیت شغلی به ۵ شکل مشخص می‌ شود:

۱- به شما انگیزه می‌ دهد

منظور از انگیزه همان علاقه و اشتیاقی است که نسبت به کار خود احساس می‌ کنید. در واقع انگیزه چیزی فراتر از وضعیت شغلی و درآمد است. زمانی که انگیزه بالایی برای انجام کارتان داشته باشید، به راحتی چالش‌ های پیش رویتان را پشت سر می‌ گذارید که در نهایت منجر به بالا رفتن کارایی شما می‌ شود. افراد با هوش هیجانی بالا تمایل به خودانگیختگی دارند. نیروی اصلی پشت انگیزه آنها جایگاه شغلی یا پول نیست. عاملی که افراد دارای هوش عاطفی را به حرکت در می‌ آورد، انگیزه درونی آنهاست.

این افراد انگیزه شخصی کافی برای بهبود روابط کاری، پیشرفت، آمادگی جهت استفاده از فرصت‌ ها، تعهد به اهداف شخصی و سازمانی و توانایی ادامه راه در مواجهه با موانع شغلی را دارند.

۲- خودآگاهی را افزایش می‌ دهد.

خودآگاهی به معنی مهارت فرد در درک و تعبیر احساسات و هیجانات و تاثیر آنها بر سایرین است. خودآگاهی سنگ بنای هوش هیجانی است و در رشد فردی و سازمانی ما نقش موثری دارد. در تعریف ساده خودآگاهی توانایی شناخت احساسات، محرک‌های عاطفی، نقاط قوت، ضعف، انگیزه‌ها، ارزش‌ها و اهداف و درک اینکه چگونه بر افکار و رفتار فرد تأثیر می‌گذارد، می‌باشد.

مطالعات نشان داده که کارکنان با هوش هیجانی بالا تمایل به خودآگاهی بیشتری دارند. این افراد می‌ دانند که اقداماتشان بر سایر همکارانشان تاثیرگذار است. آنها تحت تاثیر خشم یا شکایت همکاران خود قرار نمی‌ گیرند. در عوض، به هر گونه انتقاد یا بازخورد از جنبه مثبت نگاه کرده و آماده پذیرش اشتباهات‌ شان هستند تا از آنها درس بگیرند.

به عنوان مثال، اگر در نقش خود استرس، آزرده خاطری، بی الهام بودن یا بی روحی احساس می کنید، مهم است که زمانی را برای بررسی اینکه چرا ممکن است چنین احساسی داشته باشید، اختصاص دهید. هنگامی که بتوانید به این احساس برچسب بزنید و علت آن را درک کنید، در موقعیت بسیار بهتری هستید تا با اقدامات مناسب این مشکل را رفع کنید.

افزایش مهارت خود مدیریتی

با تکیه بر خودآگاهی، خود مدیریتی که توانایی تنظیم احساسات است. همه، از جمله آنهایی که EQ بالایی دارند، خلق و خوی بد، تکانه ها و احساسات منفی مانند عصبانیت و استرس را تجربه می کنند، اما خود مدیریتی توانایی کنترل این احساسات است به جای اینکه آنها شما را کنترل کنند.

این می تواند به معنای دیرکرد در پاسخ به موقعیت های بسیار استرس زا یا پرخاشگرانه باشد. احساسات منفی و رفتارهای تکانشی نه تنها بر اطرافیان شما تأثیر منفی می گذارد، بلکه می تواند بر سلامتی شما نیز تأثیر بگذارد. پیشنهاد می کنیم مقاله تکانه فردی چیست؟ را مطالعه کنید.

۳- مثبت اندیشی را تقویت می‌ کند

هوش هیجانی در سطوح بالا می‌ تواند مثبت اندیشی را تقویت کند. کارمندانی که تفکر مثبت دارند، از سعی و تلاش دست نمی‌ کشند و شکست را فرصتی برای یادگیری و کسب تجربه می‌ دانند. نگرش مثبت موجب می‌ شود تا ما خلاق‌ تر، مدیرتر، انعطاف‌پذیرتر  باشیم و با ذهن‌ بازتری مسئولیت‌ هایی که بر عهده مان گذاشته شده است را انجام دهیم.

۴- مهارت همدلی با دیگران  را افزایش می‌ دهد

همدلی اساسا به این معنا است که توانایی درک کردن احساسات و هیجانات سایرین را داریم و می‌ توانیم واکنش درستی به آنها دهیم. فرد همدلی با دیگران با احترام و مهربانی رفتار می‌ کند. مدیر یا کارمندی که این مهارت را داشته باشد قادر  است خود را جای دیگران گذاشته و احساسات، نیاز یا خواسته‌ هایشان را به خوبی درک کند.

همدلی در محیط‌ های کاری منجر به روابط مستحکم‌ تر، احترام متقابل و اعتماد و گشایش می‌ شود. همدلی به افراد ما کمک می‌ کند تا شنونده خوبی باشیم. بتوانیم به عنوان یک تیم عملکرد بهتری داشته باشیم، با همکاران ارتباط برقرار کرده و برای رسیدن به اهداف سازمانی مشترک خودمان صادقانه با آنها کار کنیم.

۵- پذیرش تغییر را آسان‌ تر می‌ کند.

افراد با هوش هیجانی بالا در مواجهه با تغییر فرار نمی‌ کنند. برعکس، آنها آن را می‌ پذیرند و می‌ دانند که تغییر تنها عامل ثابت در زندگی‌ انسان است. افرادی که از سطح بالای هوش هیجانی برخوردار هستند با چالش‌ های روانی مرتبط با تغییر بطور موثر و کارآمد مقابله می‌ کنند. آنها توانایی مدیریت کردن خواسته‌ های مختلف از سوی ذینفعانشان را دارند و اولویت‌ ها را به راحتی تغییر می‌ دهند.

کنترل هوش هیجانی کارمندان در کار

برای اینکه به مزایای کنترل هوش هیجانی کارمندان پی ببرید، بدانید چه زمانی نیاز به کنترل هوش کارمندان وجود دارد. برای این شناخت لازم است با ۴ نشانه نیازمند هوش هیجانی کارمندان اطلاع داشته باشید. چنانچه با معرفی نشانه‌های زیر مشاهده کردید کارمندان شما از هوش هیجانی پایینی برخوردار هستند می‌توانید با شرکت دادن آنها در دوره آموزش  هوش هیجانی نسب به تقویت و افزایش بهره وری آنها کمک کنید.

 ۱ – پرخاشگری و تعارضات شغلی کارمندان یا مدیران :

تعارضی بودن کارمندان در محیط کار باعث افزایش عدم تمایل وی به کار می‌شود . به دلیل اینکه از مهارت لازم برای کنترل شرایط رفتاری خود ندارند باعث ایجاد بحران و به حاشیه رانده شدن دیگر کارمندان را به همراه خواهد داشت. مشکلاتی از قبیل حسادت به دیگر همکاران، پرخاشگری با دیگر همکاران، عدم انجام و همکاری مشکلاتی خواهد بود که باید سریع جلوی آن گرفته شود تا مجموعه دچار ضرر نشود.

۲ – عدم کنترل رفتار هوش هیجانی کارمندان

سوار شدن روی موج احساسات زیاد و واکنشن‌های هیجانی در محیط کار مشکلات بسیاری به وجود خواهد آورد. این افراد در صورت وجود مشکل تقصیر را به کردن دیگران خواهند انداخت. چرا که به دلیل ضعف در رفتار خود انتقاد پذیر نبوده و واکنش‌های احساسی به وجود خواهد آورد. در برخی موارد زحمات دیگر اعضا و کارمندان سازمان را به نفع خود تغییر می‌دهند. برای اطلاعات بیشتر مقاله هوش هیجانی در کار را مطالعه کنید.

۳ – عدم وجود ابتکار عمل در کارمندان

پشت گوش انداختن و عدم مسئولیت پذیری کارهای محوله یکی از مشکلاتی است که ابتکار عمل کارکنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. دوست دارند دستورات دیکته شده را تحویل گرفته و انجام دهند، لذا هیچ برنامه منسجمی برای انجام کار ندارند. خارج از حوزه کاری مایل نیستند کاری دیگری انجام دهند و هیچ رغبتی برای انجام کارهای خود‌جوشانه برای سازمان ندارد.

۴ – عدم تمایل به کارهای گروهی با کاهش هوش هیجانی کارمندان

رسیدن به یک هدف و برنامه سازمانی موفق تنها در سایه همکاری خوب کارمندان با یکدیگر به نتیجه می‌رسد. کارمندی که تمایل به کار انفرادی دارد از هوش هیجانی پایینی برخوردار است. از ارایه اطلاعات خودداری کرده و روی تمام تیم تاثیر منفی خواهد داشت. به هیچ وجه پایبند قوانین گروه نبوده و دچار تعارض خواهد شد.

 

گری یوکل ، یک محقق برجسته در زمینه رهبری، نظری مشابه دارد و ادامه می‎‌دهد:

خودآگاهی در صورت وقوع برخی از وقایع خاص ، درک نیازها،عکس‌العمل‌های احتمالی شخص را قابل پیش بینی تر می‌کند، بنابراین ارزیابی راه حل های جایگزین را آسان می‌کند.

۳ روش اثرگذار  برای افزایش هوش هیجانی کارمندان

۱ – تشویق جهت یادگیری مهارت‌های فردی

پاداش و تشویق در کار یکی از روش‌های موثر برای ایجاد انگیزه در کارمندان برای افزایش مهارت فردی است. حتی اگر شده بخشی از هزینه دوره مهارت فردی بیرون از سازمان را خود سازمان به کارمندان مساعده دهد، روشی موثر برای افزایش بهره وری کارمندان جهت رسیدن به اهداف سازمانی نقش بالایی دارد. اگر کارمندی برای افزایش مهارت فردی از جیب خود از شما کمک خواست می‌توانید به وی تا درصدی کمک کنید.

۲ – به صحبت‌های کارمندان خود گوش دهید.

از صحبت کردن با کارمندان، مدیران می‌توانند به میزان انگیزه و نیاز سنجی کارمندان خود پی ببرند تا از روش‌های گوناگون برای حل مشکلات و چالش‌های کارمندان خود برای افزایش تمرکز و بالا بردن راندمان کاری آنها استفاده کنند. اگر جایی احساس کرد کیفیت کاری کارمند پایین آمده با صحبت کردن و بالا بردن هوش هیجانی وی را برای ادامه کار با انگیزه کمک کند.

۳ – علت بی انگیزه بودن کارمندان خود در محیط کار را شناسایی کنید.

برخی از افراد با افزایش پاداش و تشویق در کار یا از طریق تحسین شدن از طرف مافوق می‌توانند هوش هیجانی خود را افزایش داده و انگیزه خود را گسترش دهند. مدیران از ایجاد قوانین سخت و دست و پا گیر از مرحله استخدام با مشغول به کار خودداری کنند. با کارمندان به تندی و خشونت رفتار نکنند و وجه وی پیش بقیه همکاران پایین نیاورند. تواضع چیزی از ارزش مدیر کم نمی‌کند. سعی کنید شک و به هر آنچیزی که ممکن است باعث تردید در پیشرفت و آینده شغلی کارمند باشد اهمیت دهید.

 

برای اینکه هوش هیجانی موثر باشد ، باید از خودتان شروع کنید. شما نمی‌توانید رفاه ، بهبود و احساس خود با دیگران را، تقسیم یا تقویت کنید بدون اینکه ابتدا در روی خودتان کار کنید. آنچه رهبران را متمایز می‌کند، معمولاً سطح هوش هیجانی آنها است و این مهارت‌های مدیریت احساسات هستند که به توسعه یک محل کار موثرتر کمک می‌کنند.

دوره هوش هیجانی مدیران

پرسش و پاسخ :

منظور از کنترل هوش هیجانی در سازمان چیست؟

این توانایی به ایجاد محیط کار موثر کمک می کند. هوش هیجانی را می‌توان به عنوان توانایی نظارت بر احساسات خود و دیگران، تمایز قائل شدن بین احساسات مختلف و برچسب‌گذاری مناسب آنها و استفاده از اطلاعات هیجانی برای هدایت تفکر و رفتار توصیف کرد.

هوش هیجانی در سازمان چه استفاده ای دارد؟

هوش هیجانی تأثیر بسزایی بر روابط اعضای تیم با یکدیگر و اثربخشی آنها در دستیابی به اهداف تیم و سازمان دارد. درک نقاط قوت و ضعف EI خودمان و سایر اعضای تیم، به عنوان ملاک بهبود پویایی بین فردی کار تیمی فراهم می کند.

بالا بودن EQ در محیط کار مهم است یا IQ؟

طبق نظرسنجی موسسه CareerBuilder مشخص شد ۷۱ درصد از کارفرمان هوش هیجانی بالا  EQ را نسبت به  ضریب هوشی IQ اهمیت می‌دهند. ۷۵ درصد کارفرمان احتمال می‌دهند کارمندی که EQ بالایی داشته می‌تواند خود را به بهره هوشی بالا ارتقا دهد. برای سنجش میزان ضریب هوشی خود تست آی کیو را انجام دهید.

به این مقاله امتیاز بدهید: